سلام
من حالم تا اونجایی که امکانش هست خوبه.

این چند روز خونه دایی اینا به یللی تللی گذشت دو روز بسیار خوب.
مهرزاد امده و این دو روز رو تقریبآ با هم بودیم دیروز هم باسایه و مهرزاد رفتیم ناهار بیرون بعد هم رفتیم قلیون کشیدیم.
به این نتیجه رسیدم که واسه خر کردن گلی خانم جون چندان احتیاجی به تلاش کردن نیست

زودی خودش خر میشه یه کمی همش یه کمی ها باید یه نموره بهش لبخند زد. این من و میترسونه تو این دنیای پر از گرگ خوب نیست ادم یه بره باشه اونم یه بره احمق نه؟ حالا یکی به من بگه من احمقم که دلم رو گرفتم تو دستم؟

الان حالم خوبه فقط یه چیزی هست که یه کمی اعصابم رو خرد کرده اونم اینه که ۳شنبه حلقه مامان گل باقالی رو کردم دستم اما اینجور که بوش مییاد گمش کردم

خدا از بس شلخته هستم نمی دونم چه بلایی سر حلقش اوردم نیست خیلی طلا داره بنده خدا من هم هی یه تیکه یه تیکه واسش گمشون میکنم

.تو رو خدا واسم دعا کنید ارزو کنید نمی دونم هر چی به ذهنتون میرسه انجام بدین که این انگشترا پیدا بشه.




خوش بگذره
دوستتون دارم زیاد
گلی خانم جون