وای من خیلی بیشعورم که تو پست قبلی نگفتم

عیدتون مبارک

شرمنده میگم اصلآ یادم نیست عید شده ها باور نمی کنید.
ماچ ماچ ماچ
سال خوبی داشته باشید همتون و بیشتر از همه فضول ساهیک کمند روزبه نگین نرگس زهرا که البته روزبه و نگین هنوز اینجا نیومدن من از وبلاگ فضول اونا رو میشناسم و بیشتر از همه اینا واسه تو عزیزم.
گلی خانم جون

سلام
من کلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی دلم واستون تنگ شده چند روز میخواستم بنویسم نمی دونم چه بلایی سر بلاگ سکی بینوا امده بود که باز نمی شد خودم پشت وبلاگ خودم گیر کرده بودم عجب دنیایی شده؟
کلی حرف دارم
مهرزاد امد و رفت عجیب هو همین چند روز دلبری کرد واسم. عیب گرفتارش شدم.
چهار شنبه سوری مثل همیشه سوت و کور بود پر از صدای ترقه اما بدون شرکت من حتی از روی اتیش هم نپریدم مثل همیشه.
انگشتر های مامانی گل باقالی هم پیدا نشد وجدان درد گرفتم.کمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــج
دوستم سالن ارایش زده میرم کمکش ای بد نیست.
دیگه از مهمترین تیتر ها....
اهان سایه دختر داییم که یادتونه اونم تو یه ارایشگاه کار می کنه.
بازم موبایل دار شدم امیدوارم دیگه درس عبرتی واسم شده باشه او بلاهای قبلی سرم نیاد می خواهم این یکی و نگه دارم والا اگه بشه.
دیگه این که من هنوز هم حس امدن عید رو ندارم باورم نمیشه انگار همین دیروز بود که سال ۸۳ تحویل شد اما عجب عید گندی بود از ۳ ماه قبلش با بابا حرف نمی زدم دیگه چند هفته مونده به عید بیشتر گیر میداد به مامن پیغام میداد بگو نره بیرون بگو این کار و نکنه بگو بمیره بگو نباشه واقعا دلم میخواست نباشم نمی دونم راه زندگی کردن بدون حرص خوردن از دست بابای من چیه؟ این ادم خودخواه یه دنده که حاضر نیست یه کلمه به حرف کسی گوش کنه یا یه کم از این لاک لعنتیش بیرون بیاد که بتونه موقعیت بقیه رو بهتر کنه هرچند خیلی کم از این که تقریبآ ۱۰ ساله بازنشسته شده نشسته تو خونه واسه ملت لاف مییاد که ۳۲ سال خدمت کردم حالا دیگه باید راحت باشم حالم بهم میخوره از خودم عقم میگیره که در مورد بابام اینجوری حرف میزنم عین طلبکارا اما چیکار کنم به بقیه که نمی تونم بگم حداقل واسه شما ها بگم که یه پا غریبین نشناسین. باورتون می شه امروز با سایه قرار گذاشتم بعد ارایشگاه برم باهاش بیرون بابام برنامه رو بهم زد نگذاشت برم؟ تاکسی سرویس گرفتم رفتم بهش گفتم من نمیام برگشتم خونه ادم از این حالگیرتر سراغ دارید؟ نگذارید بقیش رو بگم می خواهم به درد خودم بمیرم ولم کنین.
باز دارم غر میزنم ها نه؟ چرا این غر زدن دست از سرم بر نمی داره عصبی شدم
برم دنبال کارم حرفام تمام نشد اما انگیزه ام واسه نوشتن خوشکید.
دوستتون دارم در هر حالتی که باشم
گلی خانم جون

سلام
اینجا واسه من بوی عید نمی یاد اصلآ مثل سالهای قبل نیست که یکم شور و شوق عید داشته باشم تو فکر رنگ هفت سین باشم تو فکر رسوندن عیدی که مامان اینا واسه خرید بهم میدن به همه خریدهام باشم اصلآ به این فکر نمی کنم که می شه امسال سبزه سبز کرد ماهی خرید سمنو پخت نمی دونم چرا اینجوریه یعنی اینقد زود پیر شدم؟ اینقد زود همه چیزهایه خوب در من مردن؟جدی دیگه دارم واسه خودم نگران می شم.
مهرزاد فردا داره می ره تهران دلم براش تنگ میشه معلوم نیست کی بتونم باز ببینمش٬ اون کی بیاد اینجا من کی برم شهررضا البته من در اولین فرصت خودم رو پرتاب میکنم شهررضا اونم حتمآ اما بابا ولش کن من از بچگی اصلا خر نداشتم که دم داشته باشه یا نه.
ساهیک جان وقتی قلبم پاییزه چطوری از بهار بگم اخه؟ همون اول بهار تا امد شکوفه بده یه بارون بد موقع پرپرم کرد حالا هنوز هم ریشه هام تو زمینه اما نمی دونم میشه بهش اعتماد کرد که بازم شکوفه بزنه یا نه.
واسم دعا ارزو کنید یا هر پالس مثبتی که بلدید بفرستید بهش نیاز دارم دارم تو یه گرداب دست و پا میزنم که خودم بهتر از هر کسی میدونم فقط باعث پایینتر رفتنم میشه(فکر بد نکنید فقط درگیر احساساتی شدم که نباید یا شاید هم باید اما یه کمی زود باشه) دارم یواش یواش خودم رو با دست خودم خفه می کنم اما خودمونیم از من بر نمییاد من خیلی احساساتی تر از این حرفام یا نه بهتر بگم خیلی مغرورتر از این حرفام که بتونم خودم رو بکشم اما میتونم اگه بخواین بکشمتون کسی هست؟
بگذریم خوب باشید و خوش کاش شما عید خوبی داشته باشید
دوستتون دارم
اما نه بیشتر از تو
گلی خانم جون